من مادر مقدس را در کلیسای مادرانا دل رمیدیوس، در مانائوس دیدم. او بسیار زیبا بود. این ظاهر شدن زمانی رخ داد که من کمونیون میگرفتم. مادر مقدس در جایی مقابل مزارک، دقیقاً وقتی که پدر جیمز به مؤمنان کمونیون میداد، ظاهر شد. او کمی بالاتر از او و در هوا بود. پردهاش وسیع بود و دو فرشته آن را پشت مادرانا نگه داشتند. رنگش سفید نقرهای بود و درونش آبی رنگ بود. لباس زیرش نیز سفید بود، همانند پوشاک. قلب پاک مادر مقدس که بسیار روشن قرمز بود، به چشم میآمد؛ یک نور پر شدت از آنجا پخش شد و کلیسای را فراگرفت. من همچنین فهمیدم که پرتوهایی که از قلب او بیرون میزدند برای کل دنیا هم تعیین شده بودند.
روی سر مادرانا تاجی از گلهای گلی سفید بود. او بسیار خوشحال بود و به من گفت،
خداوند مرا اینجا فرستاده تا انسانها با لطفش از طریق قلب پاکم و برکت مادرانهام بهره مند شوند.
امروز دنیا و کلیسا برکتم را دریافت میکنند که از خداوند است و توسط پرتوهایی که از قلب مادرانهم بیرون میآید به آنها منتقل میشود...
مادر مقدس با نگاه کردن به پدر..., نزدیک شد و دست راست خود را روی او گذاشت. سرش را خم کرد تا احترام بگذارد به عیسی در اقدس، و به پدر که کمونیون را به مؤمنان میداد، زیرا وی وزیر خداوند است. مادرانا بسیار خوشحال بود و از من خواست تا به کشیش بگویم:
به پسر عزیزم بگوید که قلب پاک مادر مقدس با شادی پر شدهاست و مرا خیلی خشنود میکند که اجازه داده است یک فرایندی در احترام این قلب پاک و بیعیب من برگزار شود، که خداوند به من آن را بخشیدهاست؛ او آن را با عشقش، لطفهایش و برکتم اشرافی کردهاست. مادر مقدس حاوی فضیلتها، لطفها و حفاظتی امن برای همه کسانی است که با عشق، تعظیم و احترام نزدش میآیند؛ زیرا خداوند غنی از عشق و رحمت است و آرزو دارد تا جانهای را نجات دهد، به آنها کمک کند. تنها یک حرکت سادهٔ عاشقی به مادر مقدستریناش نشان داده شود، او خودشان را سخاوتمند و آماده برای تقسیم بیشتر هدایاش و لطفهایش با همه فرزندانش مییابد.
دقیقاً در آن لحظه که مادرانا از جایی که ایستاده بود به آرامی پایین آمد، پاهایش زمین کلیسایی را لمس کرد که پدر کمونیون را به مؤمنان دادهبود، درست در مرکز.
از ابتدا ظهور من متوجه شدم که مریم بدون ابر است که همیشه زیر پایش قرار دارد، و در آن لحظه فهمیدم چرا پس از این عملش. او چند لحظه سکوت کرد و به من و همه کسانی که در کلیسا بودند نگاه میکرد. خودم به خود گفتم,
بخشیدن مادر، برای اینکه زانو زده نیستم، زیرا اگر این کار را انجام دهم توجه مردم جلب خواهد شد و فهمیده خواهند کرد که چیزی در حال رخ دادن است. پس من نشسته میمانم!...
او با لبخندی به گوشهای از خود گفتم:
چقدر آرزو دارم که بتوانم نزد آن بانوی باشم و پاهایش را بوسیدم که این زمین را لمس میکنند، همچنین جایی که پایش روی آن قرار دارد بوسیم، زیرا برای پایهای مقدس، زیبا و کامل او بسیار آلوده به نظر میرسد!
سپس با لبخندی بیشتر گفت:
هر جایی در خانه خدا مقدس است و احترامش لازم است. برای خدا همه چیز پاک و کامل است، زیرا جایی که پروردگار هست تمام آن توسط حضور او مقدس میشود. تنها آلودگی وارد خانهاش، معبد قدسیاش میشود وقتی مردان با روحهای فاسد از گناهان ترسناک به کلیسا میآیند و اغلب در برابر مقدّسترین مزار خدا سخنانی را بیان میکنند که پروردگار را با توهینها و تجاوزات وحشتناکی علیه او در مقدسترین عهد ناموس برمیدارند. تنها بدین طریق آلودگی وارد خانهٔ خدا میشود.
سپس دو دستش را بالای مردم حاضر کشید، به نگاهی که مانند دعا برای فرزندانش بود. فوراً پس از آن، با پایین آوردن دستانش دوباره به من نگریست و گفت:
در این لحظه عالیترین اتحاد خدا با روحها، در زمان قدیسان، زمانی است که عجایب بزرگی انجام میشود و بسیاری از دلها توسط عشق او تجدید میشوند. این همان لحظاتی هستند که پروردگار بسیاری را از کورکردن روحانی، سردی قلب و سختی دل رهایی بخشید و به آنها بسیاری از نعمتهای روحانی نیز مانند نعمتهایی برای بیماریهایشان اعطا کرد.
من ملکه همه قلوب هستم و آرزو دارم که دلیشان در اینجا، درون قلب بیعیبی من توسط شعله عشقم گرم شوند تا بیشتر از قبل با یک عشق بزرگ و عمیقی برای پروردگار آتش بگیرند.
بسیاری دلهای کوچک را دیدم که وارد قلب مریم شدند و همه زیبا، روشن و رنگارنگ مانند قلب بیعیبی او شدند. مریم ادامه داد:
در این مکان که ظاهر شدم خداوند میخواهد با عشق خود بسیاری از روحها را درمان کند، به تمام فرزندانم داروی بیماریهایشان را پیشنهاد میکند، توسط یوکاریست مقدس و ارزنده دریافت شده و برکتهایی که از قلب بیعیب من جاری است، که مادر آسمانی او را به وی آشکار کرد بسیار مادری و محبتآمیزی نسبت به فرزندانش و یک وسیله قوی و مؤثر برای کسب برکات خدا. برکتهای مادری و محبتی من از عمق دلم: در نام پدر، پسر و روحالقدس. آمین!
همچنین قلب پاکیزه سنت یوسف را دیدم که بالای مادرگوه ظاهر شد بسیار روشن و زیبا با سوسنهای سفید اطرافش بود. فهمیدم که مادرگوه در جشن قلب بیعیب خود از کلیسا میخواهد جشن قلب سنت یوسف و عبادت او را به رسمیت بشناسد.